نقد و بررسی زندگی های گسترده زنگ زده

زندگی های گسترده زنگ زده 

 

زندگی زیباست

زندگی منزلگهی دیرینه پابرجاست

گر بیفروزیش

رقص شعله اش از هر کران پیداست

ور نه خاموش است

و خاموشی گناه ماست

 

زندگی واقعیتی بسیار مهم، زیبا و ارزشمند است. اکنون که نوشتن این مطلب را شروع کردم در همین ابتدای نوشتن قطعه شعر زیبایی از جویبار ذهن گذر کرد که :

 

آینه ات دانی چرا غماز نیست

زانک زنگار از رخش ممتاز نیست

 

زندگی را زنگار گرفته است و چهره زیبایش را نمی بینیم. این همه زیبایی در اختیار داریم  تا از راستی ها و پاکی ها لذت ببریم و آرامش نسبی نصیبمان شود ولی نمی دانم چرا ما اینجوری هستیم. ما یک جوری هستیم که جور نیست و یک جاهایی اذیت می شویم ناله می کنیم آه می کشیم. یعنی واقعا راهی نیست. چاره ای نیست. باز مرا یاد آمد از یک شعر زیبا که:

 

من نمیدانم

و همین درد مرا سخت می آزارد

که چرا انسان 

این دانا این پیغمبر 

در تکاپوی هایش

چیزی از معجزه آن سوتر

ره نبرده است به اعجاز محبت

چه دلیلی دارد.

من نمیدانم

 

زندگی سراسر مسئله است. زندگی سراسر حل مسئله است. هر روز برای حل مساله و یا مساله هایی مهم و یا کمی مهم زندگی می کنیم. همیشه از خود سوال می کنم که اگر امروز با یک یا چند مسئله برخورد نکنم و برای حل مساله ها کاری نکنم به چه دلیل مهم دیگری زندگی کنم؟ شما چگونه فکر می کنید؟ آیا چیزی غیر از حل مساله در زندگی ما وجود دارد؟ 

 

امروز دنیای رسانه است. به عقیده خیلی از انسان ها دنیای امروز دنیای ارتباطات و یا عصر ارتباطات است. بیایید کمی دقیق تر به این موضوع فکر کنیم. اینکه دامنه و یا سطح ارتباطات امروز گسترش یافته است درست است. زندگی های امروزی گسترده شده است و این یک امر طبیعی و همه جا دیده می شود. خیلی از وقت ها فکر من مشغول این است که با وجود این سطح از گسترده شدن زندگی ها، چه فایده هایی نصیب ما شده است؟

 

ایست! کمی توقف کنیم . رفتار و گفتار خودمان را بررسی کنیم. مدیریت ذهن را و مدیریت زمان را یاد بگیریم.  به نظر نویسنده اکنون زمان توقف است. زمانی است که بایستیم و نگاهی به اطراف بیندازیم. خیلی خیلی تند دور خودمان می چرخیم. هی می چرخیم هی می چرخیم خیلی خیلی بعضی وقت ها دور خودمان می چرخیم. به کدام جهت و برای چه جهتی جنب و جوش داریم؟ به کجا؟

 

چند روز قبل در حال پیاده روی بودم. نسیم ملایمی می وزید. تن و و روان من از این نوازش زیبایی را و زندگی را حس می کرد. حس خوبی داشت. وزش نسیم اتفاقات متفاوتی را در اطراف خلق می کرد. بوته های خاری که به راحتی با همین نسیم ملایم از جا کنده میشوند و گاهی به جهتی می روند. درختان و بوته هایی که شاخه هایشان در وزش نسیم می رقصیدند و ریشه هایشان محکم در جای خود ایستاده بودند. خداوند هیچ امری را و هیچ خلقت و پدیده ای را بدون دلیل جاری و ساری نمی کند مگر اینکه ما انسانها فکر کنیم، تجربه کنیم و راهی تازه پیدا کنیم که می فرماید:

 

افحسبتم انما خلقنکم عبثا

 

همچنان که قدم می زدم و از وزش زیبای نسیم لذت می بردم به اتفاقات پیرامون خود و جنبش خار و شاخه ها می اندیشیدم. وزش نسیم را که گاه کم می شد و گاه تند تر می وزید به جریان کند و تند اطلاعات بی شباهت ندانستم. در دنیای به اصطلاح ارتباطات امروزی جریان پیوسته اطلاعات همچون نسیم هر لحظه بر زندگی ما می وزد. زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار می دهد. هر لحظه جهتی برای ما تعیین می کند و ما را با خود میبرد و یا تنها سرشاخه های زندگی را به رقص در می آورد و ریشه هایمان ثابت است.

 

زندگی ما سراسر حل مسئله است. زندگی ما دو بعد جسمانی و ریشه ای دارد. ریشه های زندگی را ارزشها می سازند. باورها و اعتقادات و سنت ها و شیوه تفکر و تحلیل ما ریشه ها را می سازند. هر چه این ریشه ها بنیانی تر و عمیق تر باشند استقامت و پایمردی ما بیشتر است و در وزش نسیم حوادث تنها سرشاخه ها می رقصند و رشد می کنند. جهت آنها مشخص است.

 

ای برادر تو همه اندیشه ای

مابقی را استخوان و ریشه ای

گر بود اندیشه ات گل، گلشنی

ور نه تو خاری، تو هیمه گلخنی

 

اگر بخواهیم کمی واقع بینانه تر تامل کنیم می بینیم که ریشه ها در حال سست شدن هستند. در تلاطم دنیای رسانه، بسیاری از ما انسان ها تهی شده ایم و هر لحظه در جهتی حرکت می کنیم و به دنبال دستاویزی هستیم تا کمی آرام شویم. این واقعیت جامعه امروز است. بهتر است بپذیریم و گر نه در یک خطای ذهنی عمیق گیر افتاده ایم. اینکه می گوییم زندگی های گسترده امروزی به همین دلیل است. دامنه دریافت اطلاعات بسیار گسترده شده است. نوعی از ارتباط ها شکل گرفته است که تعریف دقیق از هدفمندی را نشان نمی دهند و به نوعی زندگی را در یک سطح و در یک مرحله متوقف کرده است. 

 

زندگی سراسر حل مسئله است. کتابی با عنوان زندگی سراسر حل مسئله است چاپ شده است و نکاتی قابل تامل را مورد تحلیل قرار داده است. من چیزی را در زندگی های امروز می بینم. من یک توقف عجیب در یک سطح نامشخص از حل مساله را در زندگی های امروزی می بینم. من می بینم که انسان ها حوصله و انگیزه درگیر شدن برای اتمام مساله را ندارند. توضیح می دهیم. توجیه می کنیم. دنبال مقصر میگردیم. آزرده می شویم. لذت می بریم. ولی نمی خواهیم و یا نمی دانیم و یا نمی خواهیم، نمی دانم. ولی می دانم که بیشتر زندگی های ما، در سطح اول حل مساله زنگ زده است. 

 

گفتمانی که در سطح جامعه و بین افراد جریان دارد بیشتر طلبکارانه و مبتنی بر بیان هیجانات طلبکارانه طرفین است. این دقیقا همان سطحی است که متوقف شده ایم. مانده ایم. هرگاه که درباره یک مسئله صحبت می کنیم بیشتر در همین مرحله متوقف می شویم. بیشتر احساس بدی به ما دست می دهد. تصور می کنیم که اشتباه کرده ایم. با هیجان صحبت کرده ایم. داد زده ایم. و یا … بهتر است بدانیم که کاملا درست رفتار شده است و در این گام همه درست عمل کرده اند. بهتر است تصمیم بگیریم از این مرحله عبور کنیم.  بهتر است مهارتهای مدیریت خشم و هیجانات منفی را یاد بگیریم.

 

اشتباه ما در این است که نمیدانیم گام اول در حل مساله و بویژه مسئله های زندگی و ارتباط های بین فردی، بیان هیجانات داغ افراد است. تا اینجا بهترین اتفاق افتاده است. و جالب این است که ما در همین مرحله که بهترین آغاز است متوقف می شویم و ادامه نمی دهیم. از تکنیک های حل مساله استفاده نمی کنیم. مهارتهای ارتباط موثر را بکار نمی بریم. و این است که زندگی های ما اگرچه گسترده شده است اما زنگ زده است. متوقف شده است.



 

ادامه مطلب